شب ها تنم را
نذر و قربانی ِ تو می کنم
ای بت سنگین دل
...
گوسفندی را
بسمل نگفته
سرمی برم ، مقابلت
...
دگر روز
تبر می شود ، روحم
به شکستنت، ای بت عظما
شبنم
حلقه بر در می زنم
در وا مکن!
دلم برای شکستن شیشه ای
تنگ است
سنگی بیابم ...و
غرورت نشانه کنم؟!
شبنم