مشق شب

روزمرگی ها و شب زنده داری هایم

مشق شب

روزمرگی ها و شب زنده داری هایم

غریق غمی به وسعت دریایم

غریق غمی به وسعت دریایم

مگر نجات غریقی

مرا دریابد!



شبنم

هوس

بی سبب نیست

که تندیس ترا می شکنم

بت شدی

در هوس ابراهیم

بت شکن می شوم و

این هوسم می شکنم

 

شبنم

هیچ دانی ؟

ز چه دندان قروچه می کنمت؟ به من گره کور خورده ای به دندان که باز کنمت باز نمی شوی خشم می گیرد این ناتوانی ام دندان قروچه می کنمت شبنم

تعلیم معلم بالذات

دیشب غرور جاودانگی مرا گرفت

وقتی تعالیم خوب تو

یک به یک تصویر می شد به ذهن من  

مادرم !

هرگز معلمی به شیوه ی تعلیم تو نبود

وقتی که تشریفاتی ترین شاممان

با محروم ترین همسایه قسمت می کردی

هرگز معلمی به شیوه ی تعالیم تو نبود 

 مادرم!

وقتی به زعم بی چیزی پدر

تمام چیزهای خوب را

برایمان می ساختی و می خریدی 

 فقط با دو میل(بافتنی)

هرگز معلمی به شیوه ی تعلیم تو نبود 

 مادرم !

وقتی به قهر واخم

تأدیب می کردی ام

من می شمردم گناهان بی شمار

به انگشت کوچکم

کم می آمد شمار انگشتان من

و تو ... 

با بوسه ای که از لپ شیرینت قاپ می زدم

به لبخندی مهر آمیز پاک می کردی عرق شرم گناه از چهره ام

هرگز معلمی به شیوه ی تعلیم تو نبود  

مادرم!

حالا که من قد کشیده ام

و تو .......

راست قامت خفته ای به خاک

درسی که دادی ام

هر روز در مدرسه

امتحان می دهم  

به شاگرد خویش  

 شبنم 

کوچکانه

دلم می خواست کوچیک بودم /دستمو می گرفتی /می بردیم کنار ساحل دریا/یه قصر شنی برام درست می کردی/اونوخ /دوتایی لپامونو پر باد می کردیم/فوتش می کردیم خراب شه شبنم