مشق شب

روزمرگی ها و شب زنده داری هایم

مشق شب

روزمرگی ها و شب زنده داری هایم

حکایت بت و تبر

شب ها  تنم را

نذر و قربانی ِ تو می کنم

ای بت سنگین دل

...

گوسفندی را

بسمل نگفته

سرمی برم ، مقابلت

...

دگر روز

تبر می شود ، روحم

به شکستنت، ای بت عظما

 

شبنم

غرور شیشه ای

حلقه بر در می زنم

در وا مکن!

دلم برای شکستن شیشه ای

تنگ است

سنگی بیابم ...و

غرورت نشانه کنم؟!



شبنم